سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دست دادن فرصت اندوهى گلوگیر است . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط سینا کاظمی در 93/6/31:: 6:5 عصر

در سال 1350 خورشیدی در زندان کریم خانی شیراز بخت یار گروه ما بود که با زندانی های عادی و چند تنی از زندانیان سیاسی تبعیدی که از دیگر شهر های ایران به شیراز آورده بودند از جمله داود صلح دوست از گروه فلسطین و عبداله عزت پور از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران هم بند شویم. روزی عبداله عزت پور خبر داد که یکی از خوانین بسیار مهم و معتبراستان فارس که زندانی است از من خواسته است تا دو سه نفر از شما را به مهمانی ایشان ببرم ... این بود سرآغاز آشنایی ما با محمد خان ضرغامی رئیس ایل عرب باصری .

در سال 1351 زندان شیراز از "ارگ کریم خان زند" به زندان عادل آباد شیراز که برگردانی بود از زندان سینگ سینگ آمریکا منتقل شد. در این جا به جائی ها تعدادی از دیگر زندانی های سیاسی ایران را از بعضی شهرها که تبعید گاه بود به این ساختمان آهن و پولاد آورده و جای دادند .

در جمع افرادی که به زندان جدید آورده بودند چهره های شاخصی از زندانیان سیاسی مشهور و نام آور ایران – چه مذهبی و چه مارکسیست از جمله عباس حجری، تقی کی منش و محمد علی عموئی از افسران سازمان نظامی حزب توده ایران، غنی بلوریان از چهره های ملی کردستان ایران، عزت اله سحابی طاهراحمد زاده از مذهبیون خوشنام و... حضور داشتند .

محمد خان ضرغامی که خود داغ حکومت پهلوی بر روح و جانش نشسته بود با آمدن این شلاق خورده ها و ستم کشیده های استبداد محمد رضا شاهی به شوق آمد و دیدار و گفتگو با آن ها را برای خود غنیمتی دانست. او سعی بر آن داشت تا بیشترین وقت خود را برای شناخت مسائل سیاسی ایران و چگونگی مبارزه با حکومت شاه با آنان به بحث بگذارد. در همین رهگذر بود که روز به روز با افسران توده ای بیشتر نزدیک شد و آرمان های آنان را در ایستادگی بر سر عدالت خواهی و سر بلندی ایران ستود .

در سال 1354 خان را به زندان تهران تبعید کردند و پیوند زندانی ها را در کل و بویژه زندانیان سیاسی را با او قطع کردند، اما آن چه گسستنی نبود پیوند های آرمانی محمد خان با زندانیان سیاسی خصوصا رفقای افسر بود .

در آبان ماه سال 1357 در های زندان شاه با جنبش انقلابی مردم باز شد و امکان نفس کشیدن برای مردم آزاده ایران فراهم گشت .

در دی ماه همان سال با پیامی از رفیق عباس حجری با یکی دیگر از رفقای شیراز به محل زندگی رییس ایل باصری در قصر الدشت رفتم. هیج وقت و هیچ زمان او را این قدر شاداب و با انرژی ندیده بودم. در این دیدار او آمادگی خود را برای هر گونه همکاری و همراهی با آزادی خواهان و طرف داران سرنگونی حکومت اعلام کرد .

رابطه ما با او هم چنان بعد از انقلاب نیز ادامه داشت و هر موقع ما خواهان ملاقات بودیم و یا او می خواست از نظریات حزب توده ایران در ارتباط با مسائل مختلف آشنا بشود – مانند اشغال سفارت آمریکا، حوادث کردستان، کودتای نوژه و...ما را به پیش خود دعوت می کرد .

رئیس ایل باصری را همگان بعنوان شخصیتی ملی با گرایشات چپ می شناختند. از همین روی به افراد و جریانات سیاسی مورد اعتماد خود از جمله به حزب توده ایران کمک مالی می کرد .

در فواصل مختلف حزب به او اطلاع می داد که افرادی و یا ارگان هائی در حاکمیت قصد جان او را دارند، چرا که آدمی بود صاحب نفوذ و در عین حال صاحب زمین های کشاورزی با ارزش .

 

در هر نوبتی که به دیدار او می رفتیم ناطر بودیم که افراد و گروه های مختلفی با گرایش های سیاسی – از جمله روحانیون - در منزل او در رفت و آمد بودند .

محمد خان به پسر ارشدش "پرویز" خیلی علاقه داشت. همیشه سعی بر آن داشت تا او را به راه مشترک قانع کند و از ما می خواست که اگر می توانیم پسر را به در پیش گرفتن روشی متعادل دعوت کنیم. پرویز از فعالین چریک های فدائی خلق بود و روش های چپ روانه او باعث می گردیدی تا نیرو های کمیته و سپاه بهانه ای بیابند و بر او و پدرش فشار بیشتری وارد کنند.

در مهر ماه سال 1359 حزب توده ایران یقین حاصل کرد که سپاه ارسنجان استان فارس که متاثر از برخی روحانیون بد نام بود قصد جان او را دارد. شبی ما این پیام حزب را به محمد خان رساندیم و یاد آوری کردیم که بنا به صلاح دید حزب بهتر است مدتی محل را ترک کند و... ما حتی حاضریم مکانی را درهر جائی که خودتان مناسب می داند تهیه و به آن جا منتقل کنیم. او وقتی این پیشنهاد را از طرف ما شنید بی اندازه خوشحال شد و گفت من تا به حال باورم نمی شد که شما این قدر به سرنوشت من علاقمند باشید ...من در باره پیش نهاد شما فکر می کنم و جواب خواهم داد. پس از چندی توسط آشنائی پیغام داد که با پیشنهاد شما موافق هستم..

اواخر ماه مهر بود که با او قرار گذاشتیم و دو نفر از رفقا با ماشین به قصرالدشت رفتند تا او را به جائی که تشکیلات حزب در تهران برایش تهیه دیده بود منتقل کنند، متاسفانه او در این دیدار گفت که چند روزی وقت لازم دارد تا خود را برای رفتن از محل آماده کند ...

اواسط ماه آبان همان سال مجددا عباس حجری در تماسی با ما اصرار کرد که به خان بگویید: "وقت را نباید تلف کرد. ما با همه مسوولیت خواهان حفظ و نگهداری شما هستیم، چرا که دست هائی در صدد ترور و از میان برداشتن نه تنها شما بلکه همه افراد تاثیر گذار جامعه ایران هستند. این خطی است که در بخشی از حاکمیت ایران دنبال می شود." مسوولین کمیته ایالتی حزب در استان فارس، مجددا دو نفر را با قرار قبلی به محل اقامت محمد خان فرستادند تا او را به تهران انتقال دهند. آن دو رفیق ما تا پاسی از شب در منزل خان برای حرکت به سمت خانه امن در تهران ماندند اما در اوائل نیمه شب او گفت: بنائی از آشنایان من خبر داده که ساعت پنج صبح برای رفع مشکلی پیش من خواهد آمد و تاکید کرده که این کار فقط از دست من ساخته است. قرار بر این شد که بعد از ظهرهمان روز آن دو رفیق مجددا به قصرالدشت بروند ...

ساعت 9 بامداد رفیقی از شهر مرودشت به منزل من آمد و خبر آورد که دم صبح سپاه ارسنجان محمد خان و همراه او را که در ماشین لندرور بوده به گلوله بسته و کشته است.

ترور ناجوانمردانه محمد خان ضرغامی فاجعه ای بود برای مردم منطقه و همه افرادی که به نوعی او را می شناختند و یا رابطه داشتند .

روز خاکسپاری او هزاران نفر از استان های اصفهان و خوزستان و اهالی اطراف با بغضی فرو خورده آمده بودند تا با یکی از فرزندان پاک و آزاده ایران وداع کنند .

ابراهیم کاظمی شهریور 93


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط سینا کاظمی در 93/6/31:: 6:2 عصر

 

محمد خان ضرغامی

 ناجوانمردی زیاد دید

 و بر سر آن جان باخت

محمد خان ضرغامی یکی از چهره های خوشنام و تاثیر گذار عشایر ایران بود. پدرش پرویز خان ضرغامی رییس ایل عرب باصری استان فارس بود که بعد از مرگ او محمد خان اولین فرزند پسر، طبق سنت عشایری، ریاست ایل را عهده دار شد .

محمد خان متولد سال 1301 شمسی بود . دوره جوانی اش با فضای دمکراتیک دهه 30- 1320 توام شد. حوادث اجتماعی، حرکت های عدالت طلبی و آزادی خواهی خصوصا جنبش ملی شدن صنعت نفت، او را، علیرغم آنکه خان و رئیس ایل بود، در کنار زحمتکشان و آزادی خواهان قرار داد، تا جایی که در دهه سی – چهل، داوطلبانه بخش هایی از بهترین زمین های کشاورزی خود را (در اطراف شهر سعادت آباد و قصرالدشت کمین) بین دهقانان خود تقسیم کرد. در همین سال ها با امکانات مالی خود بانی ساختن بهداری و چند مدرسه برای اهالی شد. بدون اینکه در جایی ثبت شود برای پیر زنان و پیرمردان و افراد از کار افتاده مقرری معین کرده بود .

علاوه بر آن محمد خان اولین کسی بود که در منطقه به استفاده به شیوه های نوین کشاورزی و دامپروری روی آورد و توانست بهره دهی محصولات منطقه را بالا ببرد. وجه تمایز دیگر رئیس ایل عرب باصری با دیگرهمتایانش، مصاحبت با روشنفکران مترقی و ایران دوست و تنی چند از روحانیون آزادی خواه بود. محمد خان مورد اعتماد و احترام عمیق مردم بود و همه شان مقامش را گرامی می داشتند. هر کس در محدوده ایل و یا از اطراف و اکناف با مشکلی مواجه می گردید برای دادخواهی به او مراجعه می کرد و داوطلبانه دادرسی را در همه عرصه ها به عهده اش می گذاشت.

بعد از کودتای 28 مرداد 1332 منحله اعلام شدن حزب توده ایران و دستگیری توده ایها و قلع و قمع عدالت خواهان و ملی گراها، کودتاچیان فشار زیادی بر او وارد ساختند تا رئیس ایل باصری کودتا را تایید کند و این در حالی بود که مرام و منش انسانی و میهن دوستی او سر بلندی و افتخار ایران و ایرانی را طلب می کرد و طبعا خواسته های کودتا گران را بر نمی تابید.

حکومت کودتا به اشکال گونه گون ، تهدید ، فشار و یا تطمیع سعی در تسلیم او می کرد اما هیچ کدام از روش ها نتوانستند روح جوانمردی و عیاری ضرغامی را به تسلیم وا دارند . به همین جهت با حیله و نیرنگ، راه بی اعتباری او را درپیش گرفتند.

اوایل سال 1343بهمن قشقایی خواهر زاده ناصرخان و خسروخان قشقایی همراه با تعدادی از جوانان ایل قشقایی به خاطر بی عدالتی و اختناق و به خونخواهی اجداد خود که توسط پدر و پسر پهلوی ها اعدام و یا در زندان ها جان باخته بودند، در کوه های استان فارس دست به مبارزه مسلحانه با رژیم محمد رضا شاه زدند.

حکومت شاه برای سرکوب و یا دستگیری آن ها به حیله ای متوسل شد که دوهدف داشت، یکی جلو گیری و گسترش حرکت این جوانان و دیگری بد نام کردن محمد خان ضرغامی. بر همین اساس اسداله علم با محمد خان ملاقات کرد و از او خواست تا از اعتبار خود استفاده کند و مانع از ادامه کشت و کشتارهر دو طرف در گیری شود! علم قول داد که اگر بهمن قشقایی اسلحه را زمین بگذارد شاه به او امان نامه خواهد داد و او را خواهد بخشید. رئیس ایل باصری با حسن نیت شرطی را گذاشت و آن این بود که شخص شاه سوگند نامه ای مکتوب را تهیه و زیر آن را امضا کند. بعد از مدتی سوگند نامه با مهر و امضای شاه توسط اسداله علم به محمد خان ضرغامی تحویل داده شد.

محمد خان با در دست داشتن سوگند نامه شاه با بهمن قشقایی ملاقات کرد . در پس این دیدار بود که او خود را تسلیم کرد .

پس از چند روز ارتش شاه برای بهمن قشقایی دادگاه صحرایی تشکیل داد و با وجود سوگند نامه شاه و قول امیر اسداله علم، او را به جوخه اعدام سپرد .

محمد خان ضرغامی متاثر از تیر باران بهمن و عهد شکنی شاه و علم با قلبی مجروح نامه ای تند خطاب به شاه نوشت و او را فاقد هر گونه عرق ملی و انسانی قلمداد کرد. پس از چند روز محمد خان را در بیداد گاه نظامی شیراز به جرم " قیام مسلحانه بر علیه حکوت سلطنتی " به پانزده سال زندان محکوم و راهی زاندان کردند.

 

رژیم کودتا با اعدام بهمن و به بند کشیدن خان محبوب مردم، به گمان خود هم قائله را خوابانده و هم حیثیت ضرغامی را زیر علامت سوال برده بود .

سایه بلند و سنگین خان باصری در زندان "کریم خانی" شیراز کارا تر از آن بود که در چهار دیواری زندان بشود مهار به آن زد. از مقامات استان تا زندانبانان می دانستند که او مغبون واقع شده است به همین دلیل احترامش را داشتند و در زندان محدودیتی برایش قائل نبودند. حضور این رئیس ایل، نعمتی بود برای زندانیان – خصوصا زندانیان روستایی و عشیره ای. این محمد خان بود که از فراز دیوار های بلند قصر کریم خانی به گرفتاری ها و مشکلات داخلی ها و بیرونی های متوسل به او رسیدگی می کرد


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط سینا کاظمی در 88/10/14:: 12:45 صبح

باصِری ، ایل ، از ایلات خمسة * فارس (جمعیت ، طبق سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده در 1366 : 868 ، 7 تن ). در نواحی آباده ، اقلید، مرودشت ، جهرم ، شیراز، لار (در استان فارس )، در منطقة باریکی در جهت شمالی ـ جنوبی به طول 320 کیلومتر و عرض 40 تا 80 کیلومتر، زیست می کنند. قشلاق آنان در منطقة لار و ییلاقشان در دامنة کوهستان بُل (در مشرق اقلید) است . این ایل مشتمل است بر 14 تیره یا طایفه و 41 بُنْکو یا اولاد. هر بنکو شامل 4 تا 9 خانوار است که در سیاه چادر زندگی می کنند و از هر چند سیاه چادر یک اردو تشکیل می شود. سرپرست اردوها در قدیم از طرف خان تعیین می شد و، در غیاب او، ریش سفیدان بنکو مسئولیت اردو را بر عهده داشتند. ریاست ایل تا پیش از انقلاب با خان یا کلانتر (از تیرة کُلُمْبه ای ) و منصب او موروثی بود (امان اللهی بهاروند، ص 191). تیره های ایل باصری عبارت اند از: فرهادی ، ننه عرب ، آل قلی ، ظهرابی ، ایلخاص ، علی قنبری ، کرمی ، لبوموسی ، علی شاه قلی ، کُلُمْبه ای ، حنایی ، عبدلی (عبدالهی )، میر، جوچین . گاهی بنکوها از یک تیره به تیرة دیگر منتقل می شوند. در دورة قاجاریه ، تیره های مهم ایل باصری عبارت بودند از: چاربُنیچه (یا: تَربُرچاربنیچة ) ترک زبان شکاری ، علی قنبری ، علی میرزایی ، ویسی . این تیره ها مشتمل بر 000 ، 3 خانوار بود (فسایی ، ج 2، ص 1577؛ کیهان ، ج 2، ص 87). باصریها عمدتاً شیعه و فارسی زبان اند. برخی تیره ها، مانند شاه قلی و حنایی ، به زبان عربی و برخی دیگر، مانند آل قلی ، به ترکی قشقایی سخن می گویند. شغل باصریهای آبادی نشین زراعت و کار عمدة چادرنشینان دامداری (پرورش گوسفند و بز و اسب ) است . صنایع دستی آنها جاجیم بافی و گلیم بافی است . بافت قالی و قالیچه بیشتر در تیره های آبادی نشین باصری در برخی ا ز دهکده های دهستان خُنگِشت رایج است . رنگ نارنجی قالیها مشخصة آنهاست (پرهام ، ج 1، ص 43، 232). در گذشته ، قالیچه های مرغوبی می بافتند (ادواردز، ص 322). چادرنشینان باصری از 15 اسفند از ییلاق به قشلاق حرکت می کنند و نوروز را، که با آغاز کوچ بهاره کمابیش مطابقت دارد، جشن می گیرند. 15 روز تا یک ماه در کوچراه اند. حرکت از قشلاق به ییلاق از نیمة دوم شهریور آغاز می شود و باصریها در مسیر خود به زیارت امامزاده ها می روند.

پس از انقلاب اسلامی ایران در 1357، باصریها، مانند بسیاری از عشایر، از دبستان عشایری و دیگر امکانات آموزشی و همچنین از مراکز خدمات بهداشتی و ایستگاههای سیار دامپزشکی و از فروشگاههای تعاونی عشایری بیشتر بهره مند شدند.

پیشینه . منابع دست اوّل موثقی دربارة ایل باصری پیش از دورة قاجاریه در دست نیست . ظاهراً بر طبق نوشتة فسایی ، از زمان صفویه حکومت و ضابطیِ ایل باصری ضمیمة حکومت ایل عرب بود و در 1279 ضابطیِ این ایل از دست خوانین باصری و عرب خارج شد (ج 2، ص 1576، 1577). از دورة قاجاریه اطلاعات فراوانی دربارة باصریها در متون تاریخی دیده می شود. در 1291، قوام الملک امور ایل باصری را به حاجی نصراللّه خان سرتیپ واگذار کرد. در 1292، باصریها از سنگینی مالیات به مرکز شکایت کردند. در 1301، اسماعیل خان ، یکی از خوانین ایل ، در نزدیکیهای ده بید به دست چند تن کشته شد. در 1308، باصریها همراه نیروهای دولتی در سرکوب شورش بهارلوها به رهبری حسین خان بهارلو شرکت داشتند. در 1312، سرپرستی ایلات اربعه ، متشکل از ایلات عرب و اینانلو * و فِیلی * و باصری ، به نواب عین الملک داده شد ( وقایع اتّفاقیه ، ص 9، 28، 217، 382، 481). تشکّل ایلات اربعه ، مانند ایلات خمسه * ، نمودار نوعی اتحاد سیاسی است و نه متاثر از ساختار عشیره ای . در 1319، ضابط ایلات عرب و باصری امیر آقاخان بود (همان ، ص 663). ده سال بعد، در 1329، هنگام وقوع حوادث جنوب (نورزاده بوشهری ، ص 3ـ5)، آقاخان ، کلانتر باصری ، و دیگر خانهای فارس و بختیاری ، با مخابرة تلگراف به مجلس شورای ملّی ، به تجاوزات دولت روسیه اعتراض کردند و آمادگی خود را برای فداکاری اعلام داشتند (شریف کاشانی ، ج 3، ص 696ـ697). در 1335، پس از تشکیل پلیس جنوب ، باصریها همراه دیگر عشایر فارس با آن درگیر شدند (سفیری ، ص 139ـ141). در 1336، باصریها و قشقاییها با قشون انگلیس ، در 41 کیلومتری مغرب ده بید در دهکدة کافتر، به نبرد پرداختند (مابرلی ، ص 317ـ319). پس از کودتای 3 حوت 1299، باصریها، مانند دیگر عشایر جنوب ، رفته رفته زیر نفوذ دولت و نظامیان قرار گرفتند. در 1309 ش ، بزور تخته قاپو (آبادی نشین ) شدند و در مناطق سردسیر تلفات سنگینی به آنان وارد آمد. پس از شهریور 1320، تحرک آنان دوباره آغاز شد. در 1323 ش ، مصطفی علی قوام ، برادرزادة قوام ، به سرپرستی ایل خمسه منصوب شد (بک ، ص 158). در 1325 ش ، شورشیان قشقایی ، محمد ضرغامی ، رئیس ایل را، به دلیل خودداری از همراهی با نهضت جنوب دستگیر کردند و برادر دیگر او خواه ناخواه حاضر به همراهی شد و تفنگچیان باصری بر ضد ارتش وارد عمل شدند (نورزاده بوشهری ، ص 7، 8، 23). در 1327 ش ، دهات ایلات خمسه ، از جمله ایل باصری ، زیر نظر قوای انتظامی قرار گرفت . سرپرست ایل از طرف دولت منصوب شد و او در مقابل فرمانده لشکر فارس مسئول بود. بعداً یکی از افسران ارتش به جای او نشست . سرانجام ، یکی از خانها عهده دار این مقام شد و مقدار محدودی اسلحه و مهمات در اختیار وی گذاشتند تا بتواند نظم را در منطقه برقرار کند (لمتون ، ص 503). پس از سقوط دولت دکتر مصدّق در 1332، محمدخان ضرغامی ، رئیس ایل باصری ، چند بار به زندان افتاد و آزاد شد و به همکاری با نظامیان تن درداد. پس از اصلاحات ارضی 1341، تیره های مختلف باصری رفته رفته آبادی نشین شدند، چنانکه امروز ساکنان آبادیهای دهستان خنگشت از باصریها هستند. پس از انقلاب اسلامی ایران ، محمدخان ضرغامی در درگیری با قوای انتظامی کشته شد. پس از 1365، شورای عشایر استان و شورای عشایر شهرستان در همة سازمانهای ایل سهم اساسی پیدا کرد و در رأس هرم قدرت قرار گرفت (سازمان امور عشایر ایران ، ص 48ـ50). در سطوح پایینتر، ادارة بنکوها همچنان با ریش سفیدان است که در جامعة عشایری موجّه و محترم اند.

منابع : آرتور سسیل ادواردز، قالی ایران ، ترجمة مهین دخت صبا، تهران ] بی تا. [ ؛ سکندر امان اللهی بهاروند، کوچ نشینی در ایران ، تهران 1367 ش ؛ ایران . وزارت دفاع . اداره جغرافیایی ارتش ، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 93: اقلید ، تهران 1361 ش ؛ سیروس پرهام ، دستبافتهای عشایری و روستایی فارس ، تهران 1364 ش ؛ حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران

(آبادیها) ، ج 7، استان هفتم (فارس ) ، تهران 1355 ش ؛ سازمان امور عشایر ایران ، عشایر و دولت جمهوری اسلامی ایران ، تهران ] بی تا. [ ؛ فلوریدا سفیری ، پلیس جنوب ایران : اس . پی . آر. ، ترجمة منصوره اتحادیه (نظام مافی ) و منصوره جعفری فشارکی (رفیعی )، تهران 1364 ش ؛ محمدمهدی شریف کاشانی ، واقعات اتّفاقیه در روزگار ، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی ) و سیروس سعدوندیان ، تهران 1362 ش ؛ حسن بن حسن فسائی ، فارسنامة ناصری ، چاپ منصور رستگار فسائی ، تهران 1367 ش ؛ مسعود کیهان ، جغرافیای مفصل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش ؛ ان کاترین سواین فورد لمتون ، مالک و زارع در ایران ، ترجمة منوچهر امیری ، تهران 1362 ش ؛ جیمز فردریک مابرلی ، عملیات در ایران ، ترجمة کاوه بیات ، تهران 1369 ش ؛ مرکز آمار ایران ، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده : 1366 ، نتایج تفصیلی ایل خمسه ، تهران 1368 ش ؛ اسمعیل نورزاده بوشهری ، اسرار نهضت جنوب : سیاسی و تاریخی ، تهران 1327 ش ؛ وقایع اتّفاقیه ، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی ، تهران 1362 ش ؛


ابراهیم کاظمی خرداد 87


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
لینک‌های روزانه
پوندها
عاشق آسمونی
پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
در انتظار آفتاب
TOWER SIAH POOSH
مهر بر لب زده
****شهرستان بجنورد****
آقاشیر
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
.: شهر عشق :.
پرنسس زیبایی
بوی سیب
ما تا آخرایستاده ایم
فقط عاشق ها وارید شوند.................منامن
یک
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
رازهای موفقیت زندگی
برادران شهید هاشمی
عشق
ارواحنا فداک یا زینب
محمد قدرتی MOHAMMAD GHODRATI
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مکاشفه مسیح
پاتوق دخترها وپسرها
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
allah is my lord
صل الله علی الباکین علی الحسین
تینا
بر و بچه های ارزشی
Sea of Love
MOHAMMAD.HAHSEMI86@YAHOO.COM
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
معرکه همون قلقلک
امپراتوری هخامنشیان
بسوی ظهور
حرف های قشنگ
دهاتی
همه رقم مفت!!!!!
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
سیب گلاب
عشق است و زندگی
یک هدف مشخص
حزب الله هم الغالبون
حدائق ذات بهجة
بازی دل
گالری بهترین ها
عاشقانه ها
★☆★ مقالات آموزشی ★☆★
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
ایل باصری
نرم افزار آموزشی درسی، دانشگاهی، کامپیوتر، فنی مهندسی،کودک
بهترین لوازم منزل،خودرو،کامپیوتر، موبایل و کیت برای ایرانیان
san30zam
دکتر علی حاجی ستوده
معماری
زنگ تفریح
آرنیکان